پرهامپرهام، تا این لحظه: 12 سال و 5 ماه و 17 روز سن داره

پسری ما

اولین سفر

پرهام جونم اولین مسافرتتو تو سه ماهگیت رفتی عزیزدلم بهمن 90  رفتیم کیش درضمن بگم که تو سفر خیلی پسر آقایی بودی واصلا اذیتمون نکردی زمانیم که میرفتیم خرید تو تو کالسکت خواب بودی حتی شبا هم که عادت داشتی دیر بخوابی توکیش به موقع میخوابیدی قربونت برم که انقدر ددری هستی تو   چند تا عکس هم تو ادامه مطلب از سفرمون گذاشتم مامان و بابا وپرهام توحیاط محل اقامتمون تو کیش    پرهام پیشی و کالسکش پرهام در مرکز تجاری کیش پرهامم خوابش میاد جیگرشو بخورمممممممم     پرهام در پارک پرندگان ...
18 تير 1391

چهل روزگی تا سه ماهگی

    شب یلدا که تو همه عکسا خواب بودی شب یلدا خونه مامان پروین پرهام و باباش دختردایی سارا که پرهامو خیلی دوست داره           ...
10 تير 1391

توانایی های آقا پرهامی تا 6 ماهگی

پ سر گلم روز به روز داره شیطونتر و باهوشتر میشه من و بابایی رو که کاملا میشناسی و وقتی از سرکار میآیم میخوای بیای بغلمونو کاملا احساستو نشون میدی (بگذریم که من فکر میکنم باباییتو بیشتر دوست داری چون برااون خیلی ادا میریزی) تا بلندت میکنیم شروع به سخنرانی میکنی باجدیت گاهی اوقات اخمم میکنی بیشتر وقتا هم برا خودت وقتی دراز کشیدی آواز میخونی اصلاهم دیگه طاق باز نمیمونی سریع دمر میشی و شروع میکنی عقب عقب رفتن خیلی خوش خنده ای ....برای همه می خندی از بعضی حرفا هم خندت میگیره و از ته ده بلند بلند قهقه میزنی (الهی من قربون اون خنده نازت بشم ) ...
31 ارديبهشت 1391

سرکار رفتن مامانی

پسرم خیلی حس بدی دارم که هر روز صبح تورو تنها میزارم و میام سرکار سرکار که هستم هرچند دقیقه یکبار صورت ماهتو تو گوشیم نگاه میکنم که یه کم آروم شم اما بیشتر دلم برات تنگ میشه وقتی ام که میام خونه تو کلی ذوق میکنی و لبخند میزنی و تا چند دقیقه خودتو میچسبونی به من وسرتو میگذاری رو سینمو دیگه بغل هیچکی نمیری   الــــــــــــــــــــــــــــهی مامان فــــــــــــــــــــــــــــــــــدات ...
27 ارديبهشت 1391

اولین های گل پسری

عزیز دلم برا اینکه یادمون بمونه تصمیم گرفتم اولین های تو رو اینجا ثبت کنم   اولین غلت زدن ــــــــــــــــــــــــ٠٩/٠٢/١٣٩١ جوانه زدن اولین مرواریدــــــــــــ٢٤/٠٢/١٣٩١
27 ارديبهشت 1391
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به پسری ما می باشد